آیقصه | قصهی زبون لیلا
iGhe3 | آیقصه - En podcast av iGhe3
![](https://is4-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts125/v4/6c/42/c6/6c42c62b-147d-7e78-8a47-4aecc9eca7c8/mza_4943212751778257231.jpg/300x300bb-75.jpg)
Kategorier:
✍️ نوشتهی شرمین نادری 🎙 قصهگو: ساناز غلامی 👩🎨 تصویرگر: سوسن آذری خلاصه داستان: لیلا زبونش زخم شده بود و نمیتونست صحبت کنه. یهکم گریه کرد و بعد با همه قهر کرد و رفت توی اتاقش و جلوی پنجره نشست. یهو یه کبوتر اومد و باهاش حرف زد. لیلا خیلی تعجب کرد. رفت جلو لب پنجره و به کبوتر سفید نگاه کرد و گفت: مگه کبوترها هم حرف میزنن؟ متن کامل قصه: http://bit.ly/2vDXQfC 💈 اینستاگرام آیقصه: Instagram.com/iGhe3 💈 تلگرام آیقصه: t.me/iGhe3 💈 ایمیل آیقصه: iGhe3.box@gmail.com 💈 وبسایت آیقصه: http://iGhe3eh.com